سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، گفتاری از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در تفسیر آیات مرتبط با واقعه بزرگ مباهله از کتاب نفیس شمیم ولایت را منتشر می کند.
از وقایع بسیار مهم و بزرگ تاریخ در ماه ذی الحجۀ جریان نزول آیۀ تطهیر در شأن أهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و مباهلۀ رسول عالمیان(صلوات الله علیه) با مسیحیان نجران می باشد.
در آیه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»، مودّت را از ما خواسته اند؛ مودّت یک امر قلبی است؛ امر قلبی هم مبادی ای می خواهد، برای همین هم باید مبادی آن را رعایت کرد. قرآن کریم آن مبادی را فراهم کرده است و فرموده که شما باید به اهل بیت(ع) علاقه مند شوید.
راه علاقه مند شدن به اهل بیت(ع)، معرفت یافتن نسبت به آن ها است و اگر کسی به آنان دل ببندد، به آن ها علاقه مند می شود؛ چرا که ایشان عدل و عقل را به جهان عرضه کردند و عدل و عقلانیت مورد علاقه انسان است؛ پس یقیناً مبدأ عقلانیت و عدل نیز مورد علاقه انسان است.
قرآن کريم و امام معصوم دو چهرۀ يک واقعيت و دو ظهور يک حقيقتند؛ يعني انسان کامل، قرآن ممثل است و قرآن کريم، انسان کامل مدوّن. امام معصوم، قرآن عيني است و قرآن، امام علمي. امام، قرآن ناطق است و قرآن، امام صامت. امام، صراط عيني است و قرآن، صراط علمي.
شيعه و سنّي از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل کرده اند که فرمود: من دو گوهر گرانبها در ميان شما به يادگار گذاشته ام، تا زماني که به آن دو چنگ زنيد، گرفتار ضلالت و گمراهي نمي شويد. آن دو گوهر کتاب خدا و عترت من است که هرگز از يکديگر جدا نمي شوند تا بر سر حوض به من برگردند. پس بنگريد که بعد از من چگونه با آن دو برخورد خواهيد کرد.
جايگاه آيه تطهير
ائمه (عليهم السلام) به آيه تطهیر مباهات مي کردند و آن را دليل حقانيت خويش مي دانستند. امام سجاد (عليه السلام) با اين که در اسارت حقد و کينه امويان بود و اهالي شام به چشم خارجي (خروج کننده وآشوبگر نسبت به حکومت وقت) به او مي نگريستند، حقانيت خود را با استعانت از آيه مزبور، اين گونه به آن مرد شامي که براي تحقير و سرزنش آن حضرت آمده بود، اعلام کرد:
آيا آيه ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ را در سوره احزاب خوانده اي؟. عرض کرد: مگر مراد اين آيه شما هستيد؟. حضرت فرمود: بله، مقصود آيه ما هستيم.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) نیز در روز شورا (که به انتخاب عثمان منتهي شد) با اشاره به اين آيه فرمود:
شما را به خدا قسم مي دهم، آيا در ميان شما کسي هست که آيه تطهير درباره او نازل شده باشد؟؛ آن هنگام که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم من و فاطمه و حسن و حسين را زير عباي خيبري گردآورد و گفت: خدايا! اين ها اهل بيت من هستند، پس رجس و پليدي را از ايشان دور کن و پاک و مطهرشان گردان. اعضاي شورا همگي جواب دادند: نه!
امام مجتبي(عليه السلام) هم پس از پذيرش صلح و سازش تحميلي با طاغوت شام، در سخنراني خود در حضور معاويه ضمن برشماري فضايل و کمالات خاندان خود، به اين حادثه تاريخي اشاره کرده است.
اين گونه روايات که نمونه هاي آن فراوان است، نشان مي دهد که امامان شيعه(عليهم السلام) معتقد بودند، اين آيه مخصوص آن ها است و کسي را در آن سهيم نمي دانستند؛ در حالي که عموم مفسران اهل سنّت بر آنند که افزون بر اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا و حسنين (عليهم السلام)، گروه فراوان ديگري را نيز شامل مي گردد. بدين ترتيب، به اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) اختصاص ندارد.
آیۀ تطهیر و حدیث پیامبر (ص) به نقل از ابوسعید خدری
ابوسعيد خدري نقل کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: آيه تطهير درباره پنج نفر نازل شده است: درباره من و درباره علي، فاطمه، حسن و حسين؛ «نزلت هذه الآية في خمسة فيّ و في عليّ و فاطمه و حسن و حسين ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾.
در اين حديث و امثال آن مصاديق اهل بيت (ع) به صورت واضح و روشن تبيين شده است.
در روايات آمده است: در يکي از روزهايي که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در خانه امّ سلمه بود، جبرئيل آيه تطهيراً را بر آن حضرت نازل کرد. آنگاه رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم حسن، حسين، فاطمه و علي(عليهم السلام) را احضار کرده، اطراف خود نشاند. سپس پارچه اي يا عباي پشمين خود را بر سر همگي کشيد و با خواندن اين آيه عرضه داشت: «اللّهم هؤلاء أهل بيتي، اللّهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً»؛ خدايا! اهل بيت من اين ها هستند. خدايا! رجس و پليدي را از اين ها دور کن و مطهّرشان گردان.
امّ سلمه با ديدن اين صحنه گفت: يا رسول الله! آيا من نيز در اين مجموعه داخل و مشمول اين آيه هستم؟. حضرت فرمود: تو بر مکانت و منزلت خود هستي، تو بر خير هستي؛ «أنتِ علي مکانکِ، و إنکِ علي خيرٍ». اين حديث و امثال آن بيانگر غبطه امّ سلمه از عدم توفيق حضور در آن جمع است.
* شیوه رفتاری پیامبر (ص) بعد از نزول آیه نسبت به أهل بیت خود
پس از نزول آيه تطهير رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تا مدّت ها هنگام نماز صبح بر در خانه فاطمه زهرا (س) مي ايستاد و دو دست خود را بر دو طرف چهارچوب در مي گذاشت و مي فرمود: «السلام عليکم أهل البيت و رحمة الله و برکاته، الصلاة رحمکم الله ﴿إنّما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت ويطهرکم تطهيراً﴾ أنا حرب لمن حاربتم، أنا سلم لمن سالمتم».
از ابن عباس نقل شده است: هر روز وقت هر نماز، يعني روزي پنج مرتبه اين کار را ميکرد.
در اين که مدت آمدن آن حضرت و سلام کردن و قرائت آيه تطهير چه قدر بوده است، روايات مختلفي وجود دارد که عبارتند از: چهل روز، شش ماه، هفت ماه، هشت ماه، نُه ماه، هفده ماه.
بعضي از روايات اِشعار دارد که آن حضرت تا آخر عمر شريف خود اين کار را تکرار مي کرد.
* گرامیداشت روز مباهله
در این روز مباهله ما یک وظیفه ای بر عهده داریم؛ مانند روزه و خواندن دعایی که شبیه دعای سحر است که انشالله انجام می دهیم، این ها کارهای عادی است؛ اما اساس مباهله یک کار کلامی است و ولایت و عظمت حضرت امیر(ع) را ثابت میکند.
* انجام مباهله در برابر چشمان مردم مدینه و تردیدناپذیری نسبت به حضور مولای متقیان در آن جمع
روزِ روشن بود که نصارای نجران با پنج تن اهل بیت(ع) این مباهله را انجام دادند؛ قاضی عبدالجبار در المغنی میگوید: برخی از شیوخ می گویند که علی(ع) در مباهله نبوده است؛ آن علمی که باید در حوزه شکوفا شود و جلوی این حرف ها بایستد، علم کلام است که آن در حوزه کم است و علم کلام باید به عنوان یک درس رسمی در حوزه ها مطرح شود. اگر ما فریاد نزنیم و برهان اقامه نکنیم و مباهله را مطرح نکنیم، افرادی چون قاضی عبدالجبار می گویند که امام علی (ع) در جریان مباهله نبوده است!.
شیخ طوسی در همان الشافی فی الامامۀ، عظمت و جلال حضرت امیر(ع) را ذکر کرده و فرمود: کسی در نزد پیامبر(ص) از ایشان پرسید: نظر شما درباره صحابه چیست؟. وجود مبارک پیامبر(ص) نام همه را ذکر کرد، آن شخص گفت: چرا درباره حضرت علی(ع) حرفی نزدی؟. پیامبر(ص) فرمودند: او جزو اصحاب نیست؛ تو از اصحاب سؤال کردی، از نفس من که سؤال نکردی؛ شیخ طوسی این مطلب را آورده است.
مباهله، مصداق حقیقی ﴿أهل البيت﴾ را بیان می کند
در سال هاي آخر عمر شريف رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، هيئتي از نصاراي نجران به مدينه آمدند و با حضور در مسجد آن حضرت به بحث و گفت وگو با آن حضرت پرداختند و با آن که حق براي آن ها روشن شده بود، از روي لجاجت و عناد حاضر به پذيرش حق نشدند.
از اين رو پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مأمور شد تا به آن ها پيشنهاد مباهله دهد. بدين گونه که پيامبر و رئيس هيئت نجران عزيزترين افراد خود را از ميان فرزندان و زنان و از ميان مردها کساني که به منزلۀ جانشان هستند، گردهم آورند و در مقابل هم قرار گيرند. آنگاه هر دو گروه شروع به نفرين کنند و لعنت خدا را بر دروغ گويان قرار دهند.
هيئت نصاراي نجران نخست مباهله را پذيرفت. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم براي اين امر خطير و پر مخاطره از ميان مردها فقط علي بن ابي طالب، از ميان زنان تنها فاطمه زهرا و از ميان فرزندان فقط حسن و حسين(عليهم السلام) را انتخاب کرد و پا در ميدان مباهله گذاشت.
هيئت نجران با ديدن همراهان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و جدّيت آن حضرت در اين ميدان، از انجام مباهله منصرف شد.
با توجه به اين که «أبناء» و «أنفس» جمع و «نساء» اسم جمع است، پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بايد حداقل نُه نفر را همراه خود ميبرد (3 مرد، 3 زن و 3 فرزند)، زيرا اقلّ جمع 3 نفر است، در حالي که فقط چهار نفر را همراه خود برد. اين، نشان مي دهد که آن حضرت بيش از چهار نفر واجد صلاحيت براي شرکت در ميدان مبارزه معنوي نيافت.
فخر رازي داستان مباهله را اين گونه نقل ميکند: رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در حالي براي مباهله خارج شد که جامۀ نادوخته پشمين سياه رنگي بر دوش، حسين را در بغل و دست حسن را در دست خود گرفته بود، فاطمه پشت سر آن حضرت و علي(رضي الله عنه) پشت سر آنان حرکت ميکرد، رسول اکرم به همراهان خود فرمود: وقتي دعا کردم شما آمين بگوييد.
آنگاه مي گويد: در روايت آمده است: (در ميدان مباهله) حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم زير همان جامه پشمين سياه رنگ رفت. پس از آن حسن(عليه السلام) جلو آمد، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم او را داخل کرد. سپس حسين(عليه السلام)، بعد فاطمه(سلام الله عليها) و پس از آن علي(عليه السلام) جلو آمدند و همگي زير آن جامه رفتند. وقتي همگي جمع شدند، حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾.
فخر رازي در پايان مي گويد: اهل تفسير و حديث گويا اتفاق بر صحّت اين حديث دارند؛ واعلم أنّ هذه الرواية کالمتّفق علي صحتها بين أهل التفسير والحديث.
عالم بزرگ اهل سنّت ابو عيسي ترمذي در کتاب خود آورده است: سعد بن ابي وقاص نیز از پدرش نقل کرده است: وقتي آيه مباهله نازل شد، پيامبر علي، فاطمه، حسن و حسين را خواند و آن گاه گفت: خدايا! اهل من اين ها هستند؛ لما نزلت هذه الآية ﴿تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ﴾ الآية دعا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عليّاً وفاطمة وحسناً وحسيناً فقال: «اللهمّ هؤلاء أهلي».
بنابراين، مي توان گفت که اگر واقعاً کسان ديگري نيز جزو ﴿أهل البيت﴾ بودند، رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آنان را نيز حاضر ميکرد؛ چون حداقل نُه نفر را بايد مي آورد. از اين رو نياوردن ديگران به ميدان مباهله، نشان مي دهد که ديگران مصداق ﴿أهل البيت﴾ (به مفهومي که در اين آيه مطرح است) نبوده اند.
از آن چه گذشت، مخصوصاً با توجّه به راه ندادن امّ سلمه، مي توان نتيجه گرفت که مراد از بيت که همراه با «ال» آمده، بيت ديگري غير از بيت سکونت است؛ و آن بيتي است که معهود و شناخته شده بين خدا و پيامبر او صلي الله عليه و آله و سلم بود و پيامبر اصرار داشت تا اين بيت معهود بين خود و خدا را معمور نگه دارد و آن را همواره معرفي کند و چه بسا مراد از آن همان کسا و عبايي باشد که همانند سقفي خمسه طيبه را که از نظر روحي داراي سنخيت ويژهاي بودند، زير خود جمع کرده بود.
امید است خداوند متعال ما را در زمره رهروان راستین بزرگان دین قرار دهد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
نظر شما